Bluedays

روزهای گرفته

Bluedays

روزهای گرفته

روزها میگذرند و من تسلیم میشوم. همه چیزم را از دست می دهم و تنها به موسیقی پناه میبرم. فریادهای خاموش من از درون هدفون به سرم میکوبند. این روزها انتظار میکشم. جای دوری از اینجا رویایی وجود دارد که فراموش نشده است.

دستانم روی پیانوی خیالی کشیده میشود و قطعه ای را مینوازد. کلیدها به من آرامش دهید. اما به جای آرامش، خستگی من به کلیدها سرایت میکند، آن ها خاموش میشوند و من خاموش تر از صدای کلیدها بیش تر و بیش تر در خود فرو میروم. اما موسیقی ادامه دارد... رفیق فریادکش من... تنها اوست که میماند...

نظرات 3 + ارسال نظر
دلقک پنج‌شنبه 27 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 15:27

هدفون ، سیگار ، کاغذ و خودکار همراه همیشگیمونن
اگر یکیشونم نباشه عادم دیوونه میشه یا عصبی ،
اگر دوتاشون نباشن مطمئنن دعوام میشه با هر کی که دوروبرمه :(

آی گفتی...
میشم خود سگ آقای پتی بل؟
جدیدا دیگه حتی سعی هم نمی کنم جلوی عصبانیتمو بگیرم، اولین کسی که بهم گیر بده رو با خاک یکسان میکنم
اعصاب نیست که...

وافی جمعه 28 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 19:39 http://vafee.blogfa.com/

هندزفیری تمام مدت، آهنگ‌هایی را به خورد مغزم می‌دهد که سعی بر تلقین ِ شادی دارند.. یکی یکی گوش می‌دهم‌شان و فقط به چشمان ِ تو فکر میکنم! می‌آیم اینجا و حالا بعد از خواندن ِ نوشته‌هایت بیشتر از گذشته «مجنون» می‌شوم!

چرا مجنون عزیزم؟

سیاوش یکشنبه 7 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 16:36 http://dialenfize.blogsky.com/

موسیقی شاید تنها چیزی باشه که من به آینده ش در این دنیا بسیار امیدوارم .. بزرگ ترین ذوق و شوق من تو زندگیمه .. در کنار طبیعت و جنگل و ذوق پیدا کردن قارچ و گشتن با ذره بین روی کف خیس و مرطوب جنگل های انبوه شمال و خوابیدن روی تنه های خزه بسته ش و .... آخ مردم این لذت ها رو نشناختن ..

آخی چه ناز! پیدا کردن قارچ و گشتن با ذره بین! باید آدم جالبی باشی :)
آره موسیقی بزرگترین لذت زندگیه، بدون شک..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد